به گزارش شهرآرانیوز، در تاریخ، از فرقه «حشاشین» به عنوان نخستین گروه منسجم تروریستی نام برده میشود. مبنای واژه Assasinate نیز واژهای است که از کلمه Hashashin گرفته شده است. گروه مخفی حشاشین در اقدام به ترور اولین نبودند، اما به عنوان یکی از اولین گروههای سازمانیافته برای ترور شناخته میشدند. حشاشین که به عنوان «اسماعیلیها» هم شهرت داشتند، گروهی از اسماعیلیان نزاری بودند که انشعابی از مذهب «اسماعیلیه» بودند. این افراد عقیده انحرافی داشتند و امامت را به اسماعیل، فرزند امامجعفرصادق(ع)، ختم میکردند و او را امام هفتم میدانستند. آنها اقدامات خود را در خاورمیانه و حدود سال ۱۰۹۰ میلادی (۴۶۸) آغاز کردند و تا پیش از آغاز اولین جنگ صلیبی در سال ۱۲۵۶ میلادی (۶۳۴)، توانستند تعداد زیادی قلعه را تصرف کنند. موقعیت مکانی قلعههای تصرفشده از «الموت» آغاز میشد و تا حدود سوریه امروزی و سرزمین شام پیش میرفت.
این گروه توسط یک چهره مشهور به نام «حسن صباح» پایهگذاری شد. او با استفاده از شهرت خود و بعد از جذب طرفدار به تعداد کافی، آموزش گروه مخفیاش را آغاز کرد. حسن صباح بهعنوان یک متفکر، نویسنده و همچنین جنگجو شهرت فراوانی داشت. به او لقب «پیر کوهستان» داده بودند؛ لقبی که به تمام رهبران حشاشین بعد از صباح اطلاق میشد. او توانست اسماعیلیه را از تسلط خلفای فاطمیان در مصر آزاد کند و با رهبری خودش، اسماعیلیان را در سوریه و ایران متمرکز کند تا بتوانند آزادانه به فعالیتهای خود بپردازند.
همانطورکه گفتیم، مراکز قدرت اسماعیلیها تعداد زیادی قلعه تحت کنترل آنها بود که بزرگترینش قلعه «الموت» بود. موقعیت کوهستانی این قلعه به هیچ عنوان امری اتفاقی نبود و به دلیل موقعیت استراتژیکش، این فرقه را به برتری زیادی نسبت به دشمنان رسانده بود. به مدت بیش از ۱۰۰ سال، آنها توانستند در مقابل حملات سلجوقیها و صلیبیها از خود مقاومت نشان دهند، اما درنهایت در مقابل ارتش مغولها شکست خوردند.
حشاشین و یک بازیهای رایانهای معروف
نخستینبار بازی Assasins Creed ساختهشده توسط «یوبیسافت» نظرها را به خود جلب کرد. از زمان عرضه اولین بازی خود در سال ۲۰۰۷، با خلق داستانهای غنی از رویدادهای تاریخی و همچنین ارائه گیمپلی هیجانانگیز، بازیکنان را مجذوب خود کرد. این بازی داستان گروهی را در طول تاریخ بیان میکند که گرچه کوچک و کمجمعیت است، اما برای جلوگیری از دستیابی فرقههای مخفی خطرناک به قدرتهای ماورایی، دست به ترور و قتل میزند. این بازی و دیگربازیهای مرتبط در زمانهای مختلفی ساخته میشوند؛ از مصر و فلسطین تا یونان و فرانسه و انگلستان در زمان انقلاب و استقلال گرفته تا ایران و چین و حتی در مجموعه والاهالا وایکینگها نیز از این بازی جاماندهاند.
سریال حشاشین
حالا اما سریال حشاشین آمده است تا بهنوبه خود نگاه جدیدی داشته باشد به گروه مخوف حسن صباح در قلعه الموت. مهمترین نکتهای که باید درباره سریال گفته شود اینکه در این اثر نیز مثل بسیاری از آثار نمایشی و سینمایی، هرجا که تاریخ سخنی به میان نیاورده، به خیالپردازی پرداخته شده است. با این حال به خاطر آنکه نویسنده در شخصیتپردازیها دقیق عمل کرده، در این سریال چیزی غیرواقعی احساس نمیکنید.
داستان سریال از کودکی و جوانی حسن صباح شروع میشود و چگونگی تشکیل فرقه حشاشین از فقرا و نیازمندان. در آن زمان، حشاشین در کوههای ایران و شام زندگی میکردند و سیاست سختگیرانهای را در سرتاسر خاورمیانه در پیش گرفتند که تهدیدی استراتژیک برای اقتدار فاطمیون، عباسیان و سلجوقیان بود و منجر به کشتهشدن چندین رهبر مسیحی شد. در طی دورانی نزدیک به ۲۰۰ سال، آنها صدها نفر را که دشمن دولت اسماعیلیه نزاری محسوب میشدند، کشتند. اعتقاد بر این است که اصطلاح مدرن «ترور» از تاکتیکهای استفادهشده توسط فرقه «قاتلین» یا «حشاشین» سرچشمه میگیرد. حسن صباح در سال ۱۰۹۰، بعد از آنکه قلعه الموت در کوههای البرز را بهدست میآورد، فرقه حشاشین یا قاتلین را شکل میدهد.
افسانه سه یار دبستانی
نکته قابل توجه در سریال حشاشین، حضور همزمان حسنصباح، عمر خیام و نظامالملک است. این داستان افسانه سه یار دبستانی را زنده میکند. به روایتی، خیام، حسن صباح و خواجه نظامالملک به سه یار دبستانی معروف بودهاند که در بزرگی هر یک به راهی رفتند. حسن رهبر فرقه اسماعیلیه شد، خواجه نظامالملک سیاستمداری بلندپایه شد و خیام دانشمند و شاعری گوشهگیر که در آثارش اندیشههای بدیع و دلهره و اضطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود دارد. البته سندیت این داستان بهشدت مورد انتقاد قرار گرفته است و هیچکدام از تاریخشناسان از این داستان به عنوان داستانی حقیقی یاد نمیکنند.
این داستان در کتاب ازدسترفته «سرگذشت سیدنا» ذکر شده بوده که نخستینبار رشیدالدین همدانی آن را در «جامعالتواریخ» خود بازگو میکند و پس از آن، تاریخنگاران دیگر ایرانی نیز آن را نقل میکنند. نسخه متفاوتی از این داستان را میرخواند نقل کرده که ادوارد فیتزجرالد از روی آن همین داستان را در مقدمه ترجمه انگلیسیاش از رباعیات عمر خیام بازگو کرده است. قدیمیترین نویسنده بعد از اسماعیلیان که سرگذشت سیدنا را خوانده بود، یعنی عطاملک جوینی، این داستان را در کتابش نیاورده است.
گافهای بزرگ سریال
از مهمترین گافهایی سریال میتوان به نوع نشاندادن مساجد و معابر اصفهان با معماری اسلامی اشاره کرد. همزمانی این داستان با نشاندادن حکومت سلجوقیان در اصفهان امر درستی نیست؛ چراکه سلجوقیان سبک معماری خودشان را داشتند. انتخاب گویش مصری نیز جای تأمل دارد؛ چراکه هیچکدام از شخصیتهایشان مصریزبان نیستند درحالیکه سلجوقیان حتی زبان فارسی را به رسمیت نمیشناختند زیرا ترکیزبان بودند؛ چه رسد به آنکه پادشاهان سلجوقی به عربی محاوره سخن بگویند.
بااینحال، نویسنده گفته که از این زبان برای جذب مخاطب مصری استفاده کرده که مخاطب هدف نیز بوده است.